دانشآموزان که بیش از یک ششم کل جمعیت ایران را تشکیل میدهند شاید بینصیبترین گروه اجتماعی از وعدههای کسانی بودند که به عنوان رقبای انتخاباتی در چند هفته اخیر مدام به سخنرانی و گفتوگو پرداختند، مناظره کردند و رو به دوربینهای مختلف وعده و وعید دادند.
نامزدهای ریاست جمهوری اغلب نیازی به جلب نظر آنها ندیدند، چون اساسا بسیاری از دانشآموزان در سن رایدهی نیستند و سرمایهگذاری انتخاباتی روی آنها کار بیهودهای به نظر میرسد. با این وجود، تقریبا بر هیچ کس پوشیده نیست که توسعهای در کشور اتفاق نمیافتد، مگر اینکه یکی از زیربناییترین بخشها یعنی آموزش و پروش توسعه یابد و متحول شود.
نامزدهای ریاست جمهوری در ایام تبلیعات اغلب موضوع آموزش و پرورش و مشکلات متعدد آن را محدود به مشکلات معلمان کرده و با دادن وعده و وعید به این قشر تلاش کردند نظر آنها را جلب کنند. هر چند مشکلات معلمان مشکلاتی آشکار و انباشته شده است، اما مشکلات آموزش و پرورش محدود به آن نمیشود.
دولت جدید که تا چند ماه دیگر سر کار میآید احیانا خود را وارث مشکلات و کاستیهای مختلفی معرفی میکند. اگرچه برشمردن کاستیها لزوما به معنای حرکت در راستای رفع آنها نیست، اما آموزش و پرورش کمابیش از این اتفاق هم بینصیب بوده است. اگر بر این باوریم که توسعه با تحول در آموزش و پرورش ممکن میشود باید یکی از اصلیترین مطالبات خود از دولت آینده را رسیدگی به مشکلات و به تعبیری ابرچالشهای آموزش و پرورش بدانیم.
ابرچالشهای آموزش و پرورش
اصل ۳۰ قانون اساسی بر لزوم فراهم شدن آموزش رایگان برای همه افراد تاکیدی دارد. سیزدهمین رئیس جمهور ایران در حالی قدم به پاستور میگذارد که این اصل قانونی بیش از هر زمان دیگری نادیده انگاشته شده و ما با یکی از بزرگترین ابرچالشهای آموزش و پرورش روبهرو هستیم.